نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

برای «هیچکس» که واقعا هیچ کس نیست!

بی قرار توام و در دل تنگم گله‌هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله‌هاست

 

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست

 

آسمان با قفس تنگ، چه فرقی دارد

بال، وقتی قفس پر زدن چلچله‌هاست

 

پی هر لحظه، مرا، بیم فرو ریختن است

مثل شهری که، به روی گسل زلزله‌هاست

 

باز، می پرسمت از مسئله دوری و عشق

و سکوت تو، جواب همه ی مساله‌هاست


شعر فاضل نظری با صدای علیرضا قربانی

نظرات 2 + ارسال نظر
کتاشین جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:27

فرصتی بخواهید
تا گیسوان خود را در آفتاب کنار رودخانه
شانه بزنید
فرصتی بخواهید
که مخفی ترین نام خود را
که خون شما را صورتی می کند
از رود بزرگ بپرسید
به نام آن اسب
به نام آن بیابان
شما فرصت دارید
تا چیدن گندم ها
تا زرد شدن کامل گندم ها
عاشق شوید
فقط روزهای کودکی رابرای یکدیگر
نگویید
گندم ها زرد شدند
گندم ها چیده شدند
نان گرم آماده است
ولی
شما کنار بوته های زرد ذرت باشید
آب را در کوزه بریزید
کوزه را کنار تنها بوته ی گل سرخ

بگذارید

ما
شما را هنوز به خاطر آن گل سرخ
دوست داریم

احمدرضا احمدی

کتاشین جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 23:29

مگر دیوانه خواهم شد درین سودا که شب تا روز
سخن با ماه می گویم پری در خواب می بینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد