نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

نامه هایی به هیچکس!

به همایی که از جهنم تا کویر، بی ادعاتر از آب، در برابر آتشبار آفتاب، لحظه ای سایه اش را از سرم دریغ نکرد؛ بی صدا بی ریا بی توقع

Much have I cried: The curve of your lips rewrites the history..

برنمی گردند شعرها،
به خانه نمی روند 
تا برگردی و دست تکان دهی
روبانهای سفید را در کف شعرها ببین
که چگونه در باران می لرزند... 
روبانهای سفید، پیچیده بر گلسرخ های بی تاب را ببین
برنمی گردند شعرها، پراکنده نمی شوند
به انتظار تو در باران ایستاده اند
و به لبخندی،
به تکان دستی دلخوشند

هیچ چیز با "تو" شروع نشد؛
همه چیز با تو تمام می شود!
کوهستان هایی که قیام کرده اند
تا آمدنت را پیش از همگان ببینند
اقیانوس ها که کف بر لب می غرّند و به جویبار تو راهی ندارند
باد و هوا که در اندیشه اند چرا انسان نیستند تا با تو سخن بگویند
و تو... سوسن خاموش...
همه چیزت را در ظرفی گذاشته به من داده ای
تا بین واژگان گرسنه قسمت کنم
هیچ چیز با تو شروع نشد
همه چیز با تو تمام می شود
جز نامم...  

 

In memory of an eternal Shams, and dedicated to the presence of a Goddess for her birthday and her fascinating Logos-Incarnated elegance under the rain. If only...  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد