کاش این دانشجوها به جای شمردن اینکه حافظ تو کل چند هزار بیتش چند بار از سوسن استفاده کرده و چند بار از گزمه، و کدوم غلط بوده کدوم درست؛ هر کدوم یک بیت از حافظ جلوشون می ذاشتن نگاه می کردن حافظ تو اون یک بیت "چی می گه" و بجای دیدن جمال لایتناهی ماه، به نوک انگشت خیره نشن. برید بخونید همین اهمیت بیش از حد به ظواهر و فراموشی بواطن با مولویه بعد از مولانا چه کرد...
سیروس شمیسا. کلاس دکتری صورخیال در شعر فارسی. آبان ماه 88
ما درون را بنگریم و حال را
نی برون را بنگریم و قال را
لنگ و لوک و چفته شکل و بی ادب
سوی او می قیژ و او را می طلب
چند ازین الفاظ و اضمار و مجاز
سوز خواهم سوز با آن سوز ساز
عاشقان را هر نفس سوزیدنیست
بر ده ویران خراج و عشر نیست
گر خطا گوید ورا خاطی مگوی
گر بود پرخون شهید او را مشوی
خون شهیدان را ز آب اولاتر است
این خطا از صد صواب اولاتر است
تو ز سرمستان قلاووزی مجو
جامه چاکان را چه فرمایی رفو؟